کد مطلب:33525 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

سه معنا از غفلت











«غفلت» در اینجا به سه معنی است:

یكی آن است كه ما آدمیان از عواقب كارهای خودمان بی خبریم. دوم آنكه ما چنان گرم كار هستیم كه به بیرون از كارمان توجه نداریم و امور دیگر به اندازه ی كار و مشغله ای كه گرفتار آنیم، برای مان جدی نیستند. و سوم آنكه شوق ما به آن كاری كه گرفتارش هستیم، عیوب آن كار را بر ما پوشیده می دارد.[1].

ما به هر سه معنا در این عالم گرفتار غفلتیم. البته گه گاه این غفلتها از نوادری زدوده می شوند. ولی بنا و مدار عالم بر این است كه مردم ندانند چه می كنند.

برای مثال اگر مردم هر شب در خواب می دیدند كه فردا چه خواهند كرد و بر آنها چه خواهد رفت، یا می دانستند كه در دل دیگران چه می گذرد و دیگران هم از ما فی الضمیر ما با خبر بودند، تمام نظام این عالم عوض می شد. این نحوه موجود از زندگی از آن روست كه بسیاری از اطلاعات را نداریم. نحوه ی زندگی ما نه فقط با دانسته های ما متناسب است، كه بیشتر از آن، متناسب با ندانسته های ماست. آدمیان معمولا توجه نمی كنند كه مجهولاتشان چه سهم عظیمی در شكل دادن به زندگی شان دارد. البته معلومات انسان بدون تردید در زندگی او موثرند. ما با كشف نیروهای آشكار و مخفی طبیعت مانند الكتریسته، آتش و... زندگی خود را

[صفحه 92]

سامان داده ایم. اما غالبا فراموش می كنیم كه زندگی مان در پرتو مجهولاتمان نیز شكل می گیرد و بلكه آن مجهولات نقش بسیار جدی تری دارند و اگر روزی بر ما آشكار شوند، شكل زندگی كنونی ما یكسره تغییر خواهد كرد و بلكه اساسا دیگر زندگی در شكل كنونی امكان پذیر نخواهد بود. محال است كه ما از عواقب امور و از دل دیگران با خبر باشیم و در عین حال به همین نحوه ی كنونی زندگی كنیم.


صفحه 92.








    1. چنانكه امیرالمومنین نیز به این هر سه اشاره كرده است: «قد غاب عن قلوبكم ذكر الاجال و حضرتكم كواذب الامال فصارت الدنیا املك بكم من الاخره و العاجله اذهب بكم من الاجله» (نهج البلاغه، خطبه 113).